از تمرین های کارگاه نویسندگی دوره!
من و تلفن
- تلفن جان، میشه یه لطفی بکنی و یه خبر از یار بیاری؟
+ می بینم که محتاج من شدی الان. یادت که نرفته دل از باد صبا می بردی که از دلت، که لای گیسوی پریشون یار گیر کرده بود، برات خبر بیاره؟
- یادم که نرفته... اما دوره سعدی و حافظ دیگه گذشته! باد صبا توی این تهران از خدا بی خبر از کجا بیارم آخه من؟
+ این یه دفعه باشه. اما دیگه مزاحمم نشیا! آفرین بچه خوب! حالا شماره ش چنده؟
- نمی دونم. شماره نمیده که بار پدر سوخته! این همه تکنولوژی و پیشرفت به چه دردی میخوره وقتی هنوز نمی تونی زنگ بزنی 118، بپرسی شماره یار چنده؟!
برچسب : دیالوگ نویسی,دیالوگ نویسی در داستان,دیالوگ نویسی در داستان کوتاه,دیالوگ نویسی در فیلمنامه,دیالوگ نویسی در نمایشنامه,دیالوگ نویسی فیلمنامه,ديالوگ نويسي,آموزش دیالوگ نویسی,کتاب دیالوگ نویسی,اصول دیالوگ نویسی, نویسنده : 0roshanishamgahan7 بازدید : 242